Thursday, February 28, 2002

02/01/2002 - 02/28/2002

28.2.02
از لابلای نامه‌های رسيدهدر طی اين مدت چندين نامه داشتم از آقايونی که می‌گفتند بعد ازاينکه ارضاء می‌شند از طرف مقابل بدشون می‌آد.جواب: چنين حالتی اصلاً طبيعی نيست در واقع اين آقايون کسی رو که باهاش سکس دارند دوست ندارند و تنها برای رفعنياز باهاش می‌خوابند و اين عدم دوست داشتن بعد از برآورده شدننيازشون به احساس بيزاری وانزجار تبديل می‌شه.در واقع مرد و زنی که همديگه رو دوست دارند بعد از سکس احساسعشق و نزديکيشون بهم بيشتر می‌شه. زن و مرد به خاطر هورمون هایمترشحه بعد از سکس در کمال آرامش در آغوش همديگه قرار می‌گيرند.بعضی ها هم آقاشون براشون خوراکی می‌آره!!!!!!!!!شکلات واز اين جور چيزها.
خانمی پرسيدند شوهرشون تمايل داره از پشت باهاش سکس داشته باشهآيا اين طبيعه؟جواب: نه جانم نه عزيزم، کجای اين کار عاديه، نه تنها عادی نيست بلکهکاملاً حيوانی و توهين آميزه. يعنی يک مرد به خودش اجازه بده به خاطرتمايلات مريضش با زنش سکس يک طرفه داشته باشه، تازه اين زننه تنها لذت نمی‌بره بايد کلی هم درد بکشه. درضمن به علت آلودگی خاصاين منطقه اکثر خانمها دچار قارچ و خارشهای شديد می‌شند، و از همه بدتر زناحساس می‌کنه مورد توهين و تحقير واقع شده.
دختر خانمی برام نوشته بود که عاشق پسريه و در فرصتهايی که تنهان ازعشق بازی باهم لذت می‌برند و هم خودش و هم اين آقا تمايل به سکس پيدامی‌کنند ولی از طرفی تصور از دست دادن بکارت باعث وحشتش می‌شهواز سمت ديگه می‌ترسه به خاطر اين مسئله عشقش ازش سرد بشه، پسبا وجود درد بسياری که داره راضی شده از سمت ديگه با دوستش رابطه داشتهباشه ولی الان از خودش بدش می‌آد.جواب: راستش جوابی ندارم دلم براش کباب شد چقدر زنهای ما بايد فکر واحساس و وقتشون رو متمرکز اين پرده کوفتی کنند. خداييش اگه مردها دراين شرايط بودن چنين فداکاری می‌کردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقايی نوشته بودند که همسرشون از مايع منی حالشون بد می‌شه و درست درلحظه‌ای که احساس می‌کنه آقا داره ارضاء می‌شه دِ درو... علی ميماند وعضو شريف.جواب: چی بگم والله. بعضيها در جستجوی آب و برخی ديگر سيرآب.


ديشب برای اولين بار در نظر سنجی حسين عزيز شرکت کردم.اصولاً من از بحث بيزارم، چون‌اکثر ما ايرانيها برای افکار غير منطقی مون چنان دلايل قوی ومنطقی داريم که ديگه جايیبرای بحث نميزاريم.اونجا من نظر خودم رو در مورد اخلاق نوشتم. متن دقيق از اينقراره: «اصولاً چه فعلی اخلاقيه وچه فعلی غير اخلاقی؟وآيا اصلاً لزومی برای تعريف اخلاق وجود داره؟من تعريف دقيقی برای اخلاق ندارم ولی به نظرم هرگونه حذف و سانسور خود، غير اخلاقيه»تا به حال توجه کرديد بعضی از آدمها اصلاً توجهنمی‌کنندکه تو چی می‌گی ، فقط جواب از پيش ساختهخودشون رو می‌دن. مثلاً دوست عزيزی که اتفاقاً وبلاگهم داره، در رد نظريات من به لزوم اخلاق در جامعه تأکييدکردندوگفتند مثلاً اگه اخلاق نباشه در جامعه چه فجايعی رخ می‌ده.سوال من: دوستان عزيز اصلاً از گفته‌های من اين معنا مستفاد ميشهکه من اخلاق رو انکار می‌کنم؟من نمی‌فهمم چرااين موضوع ناموس و بی ناموسی که خيليها اون رو ازارکان اخلاقيشون می‌دونن سالانه موجب کشته شدن تعداد زيادی در کشورهایاسلامی می‌شه. خيلی از زنها به خاطر رفتارهای خارج از محدوه اخلاقيه اينافراد مريض افکار، تا آخر عمر مورد تحقير قرار می‌گيرند.آخه اين يه تيکه پرده خانمها اين قدرارزش خون و خون ريزی داره.( به قول دايیجان ناپلئون اصلاً بودن و نبودن اون کوفتی چه اهميتی داره)اصلاً اين کشورهای اسلامی ويا سنتی با اين ناموس پرستيشون کجای دنيا رو گرفتندميشه به غير از مالزی کشور اسلامی نام ببريد که فقر وبدبختی در اون بی‌داد نکنه.بعضی ها می‌گن( عرف جامعه اينه،خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو) با تماموجودم با اين شعارها مخالفم، پس فرديت انسانها چی‌می‌شه؟چه بلايی سر اعتقادات فردیآدمها می‌آد؟؟؟؟؟تازگيها هم که با وجوداين عرف مريض، فساد اخلاقی، دزدی، فحشا جامعهما رو به سر حد سقوط رسونده.«چون به خلوت می‌روند آن کار ديگر می‌کنند»نه آقا ما نيستيم من ظاهر و باطنم يکيه، اين معنيه اخلاق برای منه.

زن گرفتناين کلمه خواستگاری هم خيلی بی‌انصافيه ها. خب پسر آوردين ميخواين دخترببرين ديگه چرا اسمشو گذاشتين خواست
گاری؟يعنی خر آورديم گاری ببريم .تازه اين خواستگاری‌هايی که من ديدم اسمشو ميذاشتن لشکرکشی بهتر بود.يه پادگان بلند ميشن ، اره اوره شمسی کوره،می‌‌‌رن خونه عروس، ...................اصلاً چرا می‌گن زن گرفتن ولی شوهر کردن؟ البته مصداق داره ولی يکخورده توهين آميزه.افغانيها اين مشکل رو ندارن.اونا می‌گن شوهر کردن و زن کردن.اون موقع‌ها ما که‌عزب بوديم يه دوست افغانی گفت بيا با من بريم افغانستان، برات يه زن خوب بکنم. با تعجب نگاهش کردم گفتم: مگهخودم چمه؟ گفت نه تو بلد نيستی ، من يه زن خوب برات می‌کنمگفتم من يه زن داشتم برای هفت پشتم بسه.گفن نه تو غلط کردی زن سوييسی گرفتی زن افغانی خوبه.البته غلط کردی در زبان افغانی يعنی اشتباه کردی. ولی اين دوستما آخرش هم يه زن افغانی برامون نکرد. اگر هم کرد برای خودش کرد.سايت ايرانيانفرستنده دوست خوبم

27.2.02
خانمها چه کنيم تا سکسی‌تر به نظر برسيم.۱ــ نظافت شخصی خود را رعايت کنيد۲ــ در خانه هميشه تميز ومرتب لباس بپوشيد.۳ــ عشوه‌گر باشيد۴ــ نذاريد تنتون بوی قرمه سبزی و پياز داغ بده.۵ــ هميشه خودتون رو درگير بچه نشون نديد.۶ــ هميشه خودتون ر در گير اطو کشی وآشپزی نشون نديدمتاُسفانه خيلی از خانمها از اين طريق می‌خوان هويت زنانه‌اشونرو ثابت کنن. وچه قدر حقيرانه است که هويت زن تنها اطوکشی و....باشه.۷ــ لباس زير در هر شرايطی بايد مرتب وسکسی با شه.‌‌ ۸ــ شورت و سوتين از يک رنگ باشه.۹ــ از زدن سنجاق قفلی به سوتين جداً خودداری کنيد۱۰ــ اگر هر روز دوش نمی‌‌ گيريد تنتون رو با حوله تر صابونی تمييز کنيد.۱۱ــ مخصوصاً واژن رو حتماً با حوله تر و آغشته به صابون خوب تمييز و خشک کنيد۱۲ــ اگر بدن خشکی دارين هر شب از لوسيون مخصوص استفادهکنيد.۱۳ــ مخصوصاً کف پاها بايد هميشه نرم ولطيف باشه، چقدر احساسبديه که پاهای مثل اره کسی به تن آدم بخوره.۱۴ــ سعی کنيد در دست وپا از لاک ملايم استفاده کنيد و نگذاريد لاکهاتونيکی در ميون کنده باشه.۱۵ــ ناخونهاتون هميشه مرتب و سوهان زده باشه.۱۶ــ اگر سيگاری هستيد سعی کنيد به طريقی نفستون خوشبو بشه.مثلاً جويدن ميخک و يا شستشو دهنده های دهان.۱۷ــ موقع خواب از لباس خواب سکسی استفاده کنيد نه بلوز شلوار تريکو۱۸ــ موهای دور واژن رو بزنيد نه اينکه تمام اون رو مثل کله پاچه از بيخ وبن بگيريد.

24.2.02

آقا ميخوام فتوا بدمچيه؟ مگه زنها نميتونن فتوا بدن؟چرا، ‌خوب هم می‌تونن، پس اولين فتوا:
جايگزينی کلمه « رسانه‌گر» بجای « روزنامه نگار»علت:اون قديم قديما اولين وسيله نشر خبر فقط کاغذ بود، و اسم اونکاغذ روزنامه بود، اون کسی که اطلاعات و خبر را از طريقروزنامه نشر می‌داد را، « روزنامه نگار» خطاب می‌کردند.خب، اين قبول.ولی در اين دورو زمونه همون آدم که بهش « روزنامه نگار»می‌گفتن، چندين ابزار ديگه در اختيار داره، مثل: راديو وتلويزيون (و اين اواخر،‌ اينترنت) که می‌تونه اطلاعات، خبرو انديشه خودش‌رو انتشار بده.(البته ما مخلص روزنامه هم هستيم)پس کسانی که از ابزارهای مختلف اطلاع رسانی برای نشر اطلاعات، خبر و انديشه‌شان استفاده می‌کنند، ديگه کلمه « روزنامه نگار» برای ناميدنشان کفايت نمی‌کند.پس بهترين کلمه‌ای که می‌تواند در بر گيرنده نوع رفتار کاریاين افراد باشد،‌ کلمه « رسانه‌گر» است.به عنوان مثال آقای عليرضا نوری زاده و يا مسعود بهنود، و يا همين حسين درخشان خودمان، که برای نشر انديشه‌هايشان،‌ از روزنامه، کتاب، راديو، تلويزيون و اينترنت استفاده کرده و يا می‌کنند.ـ تبصره:کسانی که برای نشر انديشه‌هايشان از کتاب استفاده می‌کنند را باوجوديکه می‌شود در زير مجموعه « رسانه‌گر» به حساب آورد، ولی اين گروه مستقلاً به نام « نويسنده » خوانده می‌شوند.

22.2.02
من تصميم دارم برم آلمان خوش حال می‌شم دوستهای وبلاگداريا وبلاگ‌خوان را اونجا ملاقات کنم.


تو اين فيلم باران معمارباشی طبق معمول ترک بود.کارگرها هم افغانی( من نمی‌دونم فارسها کجاند، فکر کنم مشغول ترياک
کشی).خلاصه، اين معمار باشی با کارگرهافارسی حرف می‌زدولی وقتی کار به فحش وفحش‌کاری می‌کشيدزبانش ترکی می‌شد.راستش ياد مامانم افتادم، اون هم هر وقت می‌خواست ما رو فحش بده ، به زبان مازندرانی فحش می‌داد.۱ــ تَخته سَر بَشورن يعنی رو تخت مرده شور خونه بشورنت۲ــ وِنه چشم دِله او تِپه دَنيه يعنی تو چشمش حيا نيست۳ــ دينه يعنی ديوانه۴ــ پفتول يعنی چاق به معنی توهين آميزتوضيح: پفتول چاق پر چربيستزفتول چاق پر آبخلاصه به مامانم می‌گفتم حالا فحش می دی بده ،چراکانالت رو عوض می‌کنی(از فارسی به مازندرانی)، مامانم می گفت تا به زبان محلی فحشت ندم جيگرم خنکنمی‌شه.

21.2.02
فيلم باران رو ديدم. فوق‌العاده بود.شکوه وزيبايی عشق رو در يک محيطکاملاً نازيبا وکثيف نشون می داد.من عاشقفيلمهای مجيد مجيدی هستم. فيلمها خود زندگی اند.برخلاف فيلمهای آقای مخملباف وکيارستمی که با ايجاد ابها‌مهای بيهوده بيننده رو گمراه می‌کنند.آقای مجيدی دوستت دارم.



الان می‌خوام برم فيلم باران رو ببينم.شنيدم خيلی جالبه


خب ديگه چط وری؟يکی از دوستان گله می‌کرد از سلام عليک ايرانيها. می‌گفت ما اونقدرمشغول پرس وجوی حال طرفمون می‌شيم، که وقت نمی‌کنيم جواب پرسش مخاطبمون رو بديم. به هم که می‌رسيم، همزمان از هم می‌پرسيم، خوب حالتون خوبه؟بچه‌ها خوبن؟ چطورين خوش می‌گذره؟........ولی جواب همديگه رو نمی‌ديم.چون جواب هم که می‌ديم کسی باور نمی‌کنه. اگر در جواب چطوری؟ بگی خوبم. انگار همچين خوششون نمی‌آد. اونقدر می‌پرسن چطوری؟ تايه چيز ديگه بگی.مثلاً غلط کردم بابا حالم افتضاحه.البته اين عادت جواب ندادن رو ايرانيها به آمريکا هم بردن. اونم از بغلت رد می‌شن می‌گن:hi,How are you doing ولی صبرنمی‌کنن جوابشو بگيرن. تازه اگر کسی انگليسيش خوبنباشه فکر می‌کنه طرف گفته« سلام چطوری می‌کنی؟»باز صد رحمت به آمريکائها که سوأل فاعلی می‌کنند. آلمانيها که آدم رو مفعول می‌کنند.wie geht's dirيعنی چطوری بهت می‌ره؟از مجله ايرانيانوبا تشکر از گاه‌ ‌نگار عزيزم که اين مطلب رو برام فرستاد.



ديروز يه نامه شيطنت آميز برای وبلاگ مردی که لب نداشت فرستادم.متن نامه ندا: دوست عزيزم حالا اگر ما هوس کرديم شما رو ماچ کنيمتکليف چيه؟جواب مرد بی لب: چرا يکهويی احساساتت قلمبه شد. والله تا حالا به اينشفکر نکرده‌ ‌بوديم. در نتيجه از شورای نگهبان خواستيم قانون رو در اينزمينه تصحيح کنه.شورای نگهبان فرمود: در اين مورد بخصوص(البته‌فقط به خاطر گلجمال ندا خانوم) بی به همون معنای لاتين اون يعنی ۲ به کار می‌ره.خلاصه ۲ لبه از کار در اومديم شمانگران نباشيد.ندا: خلاصه ماچ ماچ بازيه، عيد مبارکيه.دخترکان حَملَه به مرد بی لب(حَملَه به کوفته قلقلی).

20.2.02
آقا از صبح تا حالا ۵۰ بار در اين يخچال بدبخت روباز کردم.بعد يه ۵ دقيقه‌ای توش خيره می‌‌‌‌شم .هيچیتوش نيست مادر قح.....کوچيک که بودم مامانم می‌گفت: ول کن اون يخچال بدبخت ومگه امامزاده‌است که ازش حاجت می‌خوای؟؟؟؟يه چيزی می‌خوام بخورم که خودم هم نمی‌دونم چيهبه قول خواهرم يه چيز ماورائی می‌خوام.

19.2.02
راستی هيچ توجه کردين که چند تا سايت معروف مثلyahoo و google و حتی سايت ايرانی gooya يک وجه اشتراک دارند؟بله وجه اشتراکشون همون تلفظ « اووو » يا بهعبارتی ۲ تا « O »پشت سر همه.حالا علتش چيه‌رو ديگه اونو بايد متخصصا پيدا کنن.پس بشتابيد برای ثبت اسمهائی از اين قبيل، مثل:joojehloolehshashoo............

18.2.02
اين آقا عزيز زحمت کشيده و برداشته عکس مارو يه رنگو لعابی بهش داده و قابل تحملش کرده.ممنون عزيز جان



آقا اين گوز نامه هيس رو خونديد؟؟بابا اين بچه چه وی ادبه. صفحه‌اشو کهباز می‌کنی بو گند خونه رو ور می داره.
در تکميل گوز‌نامه۱ــ طرف می‌گه گوز من بوی گلاب می‌ده.( بهآدمهايی اطلاق می‌شه که به گند خودشون واقفنيستند.)۲ــ می‌گن طرف گوز گوز می‌کنه (يعنی حرف گنده‌تر از دهنش می‌زنه)۳ــ شکم خاليو گوز فندقی۴ــ گوز خنده و خوشحالی،چس کتک و کتک کاری.(چونوقتی يکی می‌گوزه همه می دونن عاملش کيه وبهش می‌خندندولی سر اينکه کی چسيده هميشه دعواست)۵ــ‌‌ بابا اين گوز رو دست کم نگيريد تقريباً ۵۰ درصد زندگی ماصرف اطفاع گوز می‌شه.۶ــ اوايلِِِِ زندگی با کسی(به فتح کاف) اين گوز خيلی مشکل سازه.آقا يه توالت خوش از گلوت پايين نمی‌ره. هی بايد شير آب رو باز بذاری، يا الکی با سطل آشغال ور بری وصدای تلق وتلوق ازشدربياری ويا اينکه هر ۵ دقيقه سيفون روبکشی تا مبادا صدای گوزبه بيرون رسوخ کنه.
17.2.02
تا به حال توجه کرديد غم وغصه به ما ايرانيهاهويت می ده. هر کی بيشتر غصه بخوره وگريهو زاری کنه، نشانه اينه که شعورش
بيشتره.مثلاً خدا نکنه ما روشنفکرها بريم سينما،هرکیبيشتر گريه کنه ، با حال تره،باسوادتره،بيشترفيلم رو درک کرده.روز مرگ تمام مشاهير رو بهياد داريم واشک می‌ريزيم. ولی شده تا به حال روزتولد يکی از اونها رو به ياد داشته باشيم. واز تولدشونابراز شادی کنيم؟ اگر روزی هم شاد باشيم و زيادی بخنديمهمش نگران اين هستيم که اِ اِ حتماً در پس هر خنده‌ای گريه‌است.تا به حال شده خونه کسی زنگ بزنيد وازش بپرسيد فلانی حالتچطوره؟ طرف اگه خوب و خوش باشه می‌گه: هی بدک نيستم نفسیمی‌آد و ميره.حالا طرف واقعاً حالش بد باشه خودتون حدس بزنيد کهچه چيزها که نمی‌گه.می‌دونيد، ما ايرانيها دچار تابو چشم خوردن هستيم.يادم می‌آد قديم ها اگر تو خونمون مجلس شادی بود، مامانم آخر شب حتماًگلپر دود می‌کرد ودور کله‌امون می‌چرخوند. يه بار هم آتيشه گرفت به کله‌ام وموهاموسوزوند، اولين ضربه بعد از مجلس شادی توسط مادر بر من وارد شد.ديگه اينکه تو زنهای ۴۵ سال به بالا تعداد بيماريها ودکتر رفتنها وچه دکتریرفتن به اونها هويت می‌ده.

16.2.02
ساعت دقيقاً ۴ صبحه داشتم خواب می‌ديدم سر جلسهامتحان رياضی مهندسی هستم طبق معمول هيچی همبلد نيستم . درحالی که خيس عرق بودم از خواب پريدم.راستی تو خوابم يکی از هم‌دانشگاهيهام رو هم ديدم.آقای ديوسالار،بچه نور بود. هميشه هم با من مازندرانی حرف می‌زد.فکر کن تو تهرون وسط بچه تهرونيها مازندرانی حرفبزنی. اين آقای ديو سالار تکيه کلام جالبی داشت.هر وقت امتحان تموم می‌شد ازش می‌پرسيدم آقایديو سالار امتحان چه جور بود؟آقای ديو سالار: دِ تا سِوال اولی رِ کامِلاًً بکوشتمه، بقيهرِ فقِط زخمی هکِردمه.ترجمه: ۲ تا سوال اولی رو کاملاً کُشتم، بقيه ها رو هم زخمی کردم.ندا: آقای ديوسالار جلسه امتحان بود يا ميدون جنگ ،چه خون خونريزی راه انداختيد.چه روزهايی بود واقعاً دهن حال کردن از دست من سرويسشده بود. من که خوابم پريده بذاريد يه ماجرای ديگه تعريف کنم.يه پسره بود تو دانشگامون به اسم وحيد قيافه اش خيلی خوب بود.درسش هم همين طور، ما هم به ميمنت افتادن در رياضی، شديمهمکلاس بچه ترم پايينی‌ها. چه خواری وخفتی.خلاصه ما با اين آقا دوست شديم، بعد طی مراحلی که همه خودتونمی‌دونيد ما رو دعوت کرد خونشون. نشستيم به حرف زدن، تابستونبود رفت يه ظرف پر گيلاس اُُورد بعد هی گيلاسها رو نصفه گاز می زدبه من نشون می‌داد ما اولش متوجه نشديم ولی وقتی دقت کردم ديدم گيلاسرو که نصفه گاز می‌زنی يه سطحی ايجاد می‌شه دايره مانند، که هسته درقسمت وسط مشخصه خلاصه سرتون رو درد نيارم شبيه اونجا خانمها می‌شه.يه بار امتحان کنيد، به خدا راست می گم. خلاصه ارواح عمه‌اش به من نخ می داد. آقا ما هم که انگارتخممون روکشيده باشند از جا پريديم و ظرفگيلاس و پرت کرديم رو زمين.چند تا فحش حسابی هم نثارش کرديم و دِ درو.ولی پسره عجب تيکه‌ای بودها.اگه عقل الانم رو داشتم...................؟؟؟؟؟؟می‌شستم مثل آدمهای متمدن گيلاسها رو تا تهش می خوردم.

.15.2.02
ايميلی دريافت کردم بدون نام فرستنده، که نوشته بود،‌ به نام منرفته چت کرده (منظور فقط اسم نيست، منظور صاحب اين وبلاگ صاحابه!!)و در چت روم با چند تا از خانم‌های ايرانی مشغول چتيدن شده، و طبقمعمول صحبت به جا‌های بی‌ناموسی کشيده شده و اونها هم(يعنی خانم‌های مخاطب) پرده اسرار دل بالا زده و نا‌گفته‌ها گفته‌اند.................
اطلاعيه
بدينوسيله اينجانب (يعنی من) اعلام می‌دارم، به عمرمان تا کنوننچتيده‌ايم (يعنی چت نکرده‌ايم) و نخواهيم چتيد. چون بلد نيستيم وعلاقه‌ای هم نداريم.به همين مناسبت و در همين راستا ارتباط خود را با گروهک بهاصطلاح چت بازان انکار نموده و مراتب سر سپردگی و اعتقادراسخ خود را به وبلاگ، وبلاگ نويسان، وبلاگ خوانها و وبلاگبازان اعلام می‌داريم.الهی آمينخدايا خدايا تا انقلاب ...مرگ بر ....لاالله الاالله...با با صلوات بلند ختم کنيد.


وفا جان بابا دمت جوش که توی وبلاگت واسه ما تبليغ ميکنی.اين آقا وفا چپ و راست توی وبلاگش واسه ما تبليغ ميکنه، يهجا هم يه تبليغی کرده راجع به مطلب سکسولوژی ما، و بالاینوشته‌اش (که راجع به خوردن لوبياست ) عکس طرحی انداخته که ما نفهميديم غرض لوبيا بوده که شبيه طرح گندم شده و يا اصلاًمنظورش عورت زنانه بوده.



مثل اينکه بايد يک توضيح اصلاحيه‌ای در مورد مطلبی کهدر زير نوشتم بدم.منظور من از فرهنگ نامه و يا لغت‌نامه، فارسی

فارسی است،نه انگيسی به فارسی يا بالعکس. به هر حال ممنون از دوستانیکه آدرس ديکشنری فارسی <----> انگليسی را فرستادند.اصلاً بابا يه دليلش همينه ديگه که دنبال لغت‌نامه فارسی به فارسیمی‌گردم، که آدرس‌رو بدم به اونهائی که توی درک زبان فارسیاشکال دارن، بگذريم که خود من در خيلی از موارد واجب‌الاحتياجترم !!آها، راستی، اينم آدرس ديکشنری فارسی <----> انگليسی:http://www.farsidic.comممنون آقا وحيد، متشکر آقا احسان



يکی از آرزوهام اينه که لغت نامه (فرهنگ) دهخدا را روی اينترنتببينم. می‌دونم انجامش کار عظيميه، ولی بالاخره يه روزبايد انجام بشه.نکنه اصلاً هست؟ روی اينترنت.و يا چيزی مشابه‌اش، مثلاً فرهنگ معين يا عميد و يا ...اگر کسی چيزی می‌دونه و يا آدرسی سراغ دارهممنون می‌شم خبری بده.



اينم جوکی که امروز شنيدم:- آدم و حوا داشتن توی يکی از پارکهای بهشت قدممی‌زدند. حوا يه نگاهی به برگی که جلوی عورت آدم بوده مي‌کنه و از آدم مي‌پرسه:- ببينم تو فقط همين برگ‌رو داری؟آدم جواب مي‌ده:- نه، يه کوبيده و دوتا گوجه اضافه هم بغلشه.


14.2.02

از ميان نامه‌ها:
نامه‌ای دقيقاً با مضمون زير بدون نام و هيچ سلامو احوال پرسی بدستم رسيده:- چرا هنوز هم وانمود می‌کنی که زن هستی؟جواب: - آقا عاقبت يه بچه تيز پيدا شد و دودول ما رو که‌انقدر سعی در پوشوندنش داشتيم به کمک اشعه ليزرتشخيص داد.بابا بچه بدو برو زير لحاف قايم شو، الان سازمانسيا ترتيبت رو می‌ده.*******************************************اگه غلط نکنم حسين امروز با مرجان (زنش) دعواش شدهو عکس اين خانمه رو برای اينکه حرص مرمرودر بياد گذاشته توی وبلاگش (آدرسشو).بِ ...(به قول سرکار استوار) اصلاً چه معنی داره مردزن دار عکس زن ديگه ای رو بذاره و ازش تعريفکنه. والله اگه اکبر آقای ما بود خشتک بر سرش پرچم بود


13.2.02

خوب به دليل اينکه مشکلات سکسی بعضی‌ها بالا گرفتهمجبورم که دوباره پرده سکسو‌لوژی را بالا بکشم.واقعاً چقدر برای من جالبه که آقايون زيادی برای بهبود رابطهسکسی‌شون با زنی که دوست دارند، هميشه با من در مکاتبههستند.بايد بگم برای چنين مردهايی ارزش زيادی قائلم.مردهايی که لذت ارضاء شدنشون در رابطه سکسی،زمانی کامل می‌شه که زن همبسترشون هم پا به پای اونها لذت ببره.رسيدن به چنين حالتی، يعنی ارضاء همزمان مرد و زن هميشه همآسان نيست.سوأل خيلی از آقايون اينه که:- چرا زنشون و عشقشون سرده و ارضاء نمی‌شه.خوب بايد بگم که فرايند ارضاء شدن زن و مرد کاملاً متفاوته.در خانمها ارضاء شدن وابسته به عوامل متفاوتی مثل عشق، اطمينان،آزادی فکر و....... دهها عامل ديگست. برای همين براحتی به اوجلذت نمی رسند.اکثر خانمها از رابطه جنسی وحشت دارند، چون در زمان سکس احساسدرد شديدی دارند، که علت اين درد (جدا از جنبه فيزيکی و جسمی که درصدبسيار کمی از زنها را شامل می‌شه)بر می‌گرده به عواملی مانند، دين، سنت،فرهنگ و تربيت و تابو شدن سکس و هماغوشی.اين باعث می‌شه که هر بار در زمان سکس از وحشتايجاد درد، ماهيچه‌های واژنشون رو به طرز عصبی منقبض می‌کنند که اينخود موجب درد در زمان سکس می‌شه. در واقع يک چرخه ناقص در ذهنزن به وجود می‌آد ( انقباض به‌علت ترس از درد ـــ ايجاد درد بواسطه انقباض )بعضی از خانمها هم به خود ارضائی عادت می‌کنن، در نتيجه هميشه خواهانارضاء شدن از سطح خارجی هستند در نتيجه هرگز ياد نمی‌گيرند که در زمان نزديکی با مرد، و از طريق دخول ارضاء بشند.خيلی از زنها از رفتارهای جنسی شوهرشون حالشون بهم می‌خوره.خيلی از زنها تا مدتها از لخت شدن و ايجاد رابطه سکسی خجالت می‌کشند.خانمها معمولاً دير ارضاء می‌شند و هميشه نگران اين هستند که مردشون از ارضاء کردن اونها خسته شده، پس آخ واوخ الکی در می‌آرند که ‌يعنی ارضاء شدندمرد هم بعد از مدتی فکر می‌کنه زنش در زمان کوتاهی تحريک می‌شه پس از ادامهعشق بازی سر باز می‌زنه.خيلی از مردها درست در لحظه‌ای که زن در آستانه ارضاء شدنه اون رو رها می‌کنند.خيلی از خانمها موقعی که پاهاشون برای سکس‌بالاست دائماً وحشت دارند بادی ازشونخارج بشه.برای خانمها مکان سکس خيلی مهمه. اگر جائي باشه که هر لحظه ممکنه کسی سر برسهخوب معلومه که تحريک نمی‌شه.زنها معمولاً از مردهای مغرورخوششون می‌آد. مردهايی که دائماً از زن تقاضای سکس دارندمعمولاً خوشايند خانمها نيستند.مسلماً مردهايی با بوهای نامطبوع پياز، سير ،عرق، عرق کهنه ای که بخوان با ادوکلنبوی اون رو مخفی کنند و بوی تند سيگار با طبع هيچ زنی سازگاری نداره.خيلی از خانمها خيلی زود از بالا نگه داشتن پاشون خسته می‌شن، چقدر خوبه که خانمهابه طور مرتب ورزش کنند.شايد هنوز خيلی از آقايون نمی‌دونن که زنها هم در رابطه هماغوشی به اوج لذت جنسیمی‌رسن، و رسيدن به اين لحظه زيبا احتياج به ممارست و درک همديگه داره و هيچ روشی بهتر از اين نيست که زوج بدون خجالت رودربايستی راجع به داشتن يک هماغوشیسالم، زيبا و پر از لذت با هم حرف بزنن، و هيچ زمانی نيز بهتر از زمان عشق بازی نيستکه در اين مورد صحبت کنن.خيلی از مردها می‌خوان تمام آرتيست بازيهای فيلم‌های سکسی رو سر خانومشون در بيارنغافل از اينکه هماغوشی طبيعی با اين جور فيلمها فرق داره.
در نهايت اينکه برای زنها مهمترين عامل در ارضاء شدن عشق واطمينان به شريک زندگيشونه.

12.2.02

آقا ديروز يک پسر خيلی ( تکرار می‌کنم خيلی)خوش تيپ برام عکسشو فرستاد. بابا پسر ايرونی‌وهمچين هيکلی، والله يافت می‌نشود، گشته‌ايم ما. تمام ماهيچه هایشکمش‌رو می‌شه شمرد. حالا فکر نکنيد برای من عکستمام لخت فرستاده، نه، متأسفانه فقط پيراهن تنش نبود.والله اسم ما همين طوريش هم به بی‌ناموسی در رفته.می‌دونيد من يه مرضی دارم، اگه کسی (به فتح کاف)قيافه‌اش معمولی باشه خيلی راحت ازش تعريف می‌کنمولی اگه راستی راستی خيلی خوش قيافه باشه می‌گردم دنبالعيب و علت توش. آره ديگه گربه وقتی دستش به گوشت نمی‌رسه می‌گه پيف پيف بو می‌ده. ما هم پيش خودمون آرزوکرديم که خوب حالا که خوشتيپه، حتماً واجب الوياگرايه!!!يا اينکه عکس مونتاژ شده؟؟؟؟ و يا اينکه بد صداست، ياخدا کنه بی سفات (بی سواد) باشه، و يا هزارتا بی....... ديگه.ولی واقعاً اگه هيچ يک از اين وصله‌ها بهش نچسبه، چه حرمانی بکشم من!!!!!!ولی توی يکی از عکس‌ها سوار برخر بود. نکنه اصلاً به اکبرکما نظر داره.راستی ديروز اکبر آقای ما هم اين عکس ها رو ديد و کلی به‌به و ‌چه‌چهکرد، بعدش هم از لجش گفت تو هم يه عکس تمام قد براش بفرست.آخه می‌دونيد من هيکلم يه خورده چپله. ولی همين کلام اکبر آقا تا ساعتهاموجب جنگ و مناقشه در خونه شد.حالا به کوری چشم خودم هم که شده يه عکس فابريک تمام قد می‌ذارم تو وبلاگ.راستی يه هو فکر نکنيد طرف از ما خوشش اومده و يا نامه فدايت شوم فرستادهخير. اين پسرک زيبا همين طوری وارد وبلاگ ما شدند و ناغافل دست مبارکشانگرفت به قسمت فرستادن نظرات و سپس ايشان عکس مبارک خود را برسر ماخوش پيت نديده‌ها شتلق کوباندند. حالا خدا رو شکر که دستشون ناغافل به اونجایخورشيد و شيما و......نگرفت (البته منظورم قسمت فرستادن نظراته).بارک‌الله بابام جان که آدم ناموس پرستی هستی.وبلاگ مثل تخمه خوردن تو فصل تابستونه، پشت لبت عرق کرده، سقف دهنت رفتهدور لبت می‌سوزه، ولی با استرسی وصف نشدنی وقتی هنوز داری اين تخمه رو می‌شکنیاسترس برداشتن يه تخمه ديگه‌رو داری.دلگرمیاصلاً پسر خيلی خوش تيپ مال مردمه، چيزی ازشبه زنش نمی‌رسه.ولی اکبروی ما استثناست، کلی برای خودش کشته مرده دارهولی متأسفانه تا به حال هيچ حرکت مشکوکی ازش نديدم.يا خيلی زرنگه و خودش رو لو نمی‌ده، يا بيچاره از دست مناز حيز انتفاع افتاده (برين تو نخ لغت) چنين سواد عربی رواز من انتظار نداشتيد؟ حالا کجاشو ديديد.

11.2.02

اول از همه دوستان عزيزم که عاشقشون هستممعذرت می‌خوام که چند روزه جواب ايميلها دير شدهآخه من اين آخر هفته شيفت داشتم ومی‌بايست تا ۱۰شبکار کنم.از لابلای نامه‌های رسيده:آقای محترمی به من ايميل زدند وگفتند :- تو چقدر در ايميلت، عزيزم عزيزم می کنی، ما مردهای ايرونیتحمل شنيدنش رو نداريم.نظر من:- من نمی‌دونم چرا اين لغت برای‌ اين آقا بارسکسی داره، تو رو خدا اگه آدم به دوستی بگه عزيزم بده؟؟؟؟؟يا اينکه تازگيها مردهای ايرونی وياگرا زياد ميل می‌فرمايندکه عضو شريفشون با اشاره‌ای موجبات در دسر رو براشونفراهم می‌کنه؟؟؟؟؟؟!!!!!!



آقا دمارمون چند روزه در اومده. اين صاحب خانه ما برایصرفه جوئی در هزينه‌ها، برداشته قرارداد با شرکتی را کهکابل تلويزيون را به مجتمع کشيده بود را قطع کرده و خودشونيک ساتليت گذاشتن و از طريق همان کابل، ۵۰- ۶۰ تا کانال تلويزيونی را وصل کردن.فکر ما را نکرده بودن که اتصال ما به اينترنت از طريق همانکابل تلويزيون و شرکت قبلی بود. ۲۴ ساعت وصل به اينترنت بوديم با سرعت ۲۵۶ کيلو بيت و قيمت ۶۴ فرانک در ماه.هر دری هم زديم که دوباره اون اتصال را فقط برای آپارتمان خودمون وصل کنيم نشد که نشد.فعلاً مجبوريم دوباره از طريق خط تلفن که حسابی هم گرونهبا ترس و لرز بيائيم توی اينترنت.روش ADSL هم هست که به خوبی اون قبلی نميشه،‌ و در ضمن گرونتره.البته صحبت اينه که قراره، نه فقط تماس با اينترنت، بلکه خط تلفن و تلويزيون همگی از طريق کابل برق به خونه‌ها کشيده بشه.(حديث معتبری هست که می‌گويد،‌ علاوه بر خط اينترنت و تلفن و تلويزيون، گاز و آب هم قرار است از طريق سيم برق وارد خانه‌ها شود!!)


9.2.02

هيچی خوشايند‌تر از اين نيست که ارمحل کارت بيای بيرون و يکی منتظرتباشه.امروز اکبرک ما گير داده بود به کرهُ زمين.امروز آسمون پر از ستاره بود، اکبرآقای ماهم دلش از زمونه گرفته بود، ولی بلافاصلهبرای در اومدن از اين حالت يه دليل منطقیپيدا کرد.همين جور که سرش به آسمون‌ ‌بود گفت:- ببين کرهُ زمين در مقابل تمام دنيا تخ....یبيش نيست.آدمهای دنيا هم پشم تخ....تمام دنيا هم نيستند.حالا فکر کن شخص من، شپش پشم تخ......دنياهم نمی‌‌شم.پس حالا که ميدونيم چقدر خرد و ناچيزيم، در مقابل اين جهانهستی، غصه خوردنمون چه بيهوده ست.


7.2.02

ای بابا تمام تاستاتور من نوچ. الان که مشغولنوشتن هستم، شديداً نروزم.آخه بابا هزار تا کاردارم، ولی تپيدم پشت اين ماشين کوفتی.بيل گيت هم خوب همه رو گذاشته سر کار.بابا وقتی می‌گن هر فتنه‌ای که هست زير سرشيطان بزرگ ، والله راست می‌گن.خوب موضوع اصلی يادم نره، چند شبه که خواب به چشمام نمی‌آد، بابا انگار ما که اين وردنيا افتاديم،اين دخترها تو ايران تمام پسر ها روبلند کردن.بابا اين خورشيد خانم که با رژ لب اکليليش برایهمه دلبری می‌کنه، اصلاً رژ لب شده علامت مخصوص حاکمبزرگ خورشيد خانم(می‌چی‌کمان).به محض ورود در تمام کافهنت‌ها شتلق باز می‌شن و..........واما از شيما خانم که هر روز يکبار با هيس مکالمه تلفنی دارند،نه اين ديگه از حد تحمل من خارجه،( آقا تو فيلم دائی جون ناپلئون،عزيزالسلطنه وقتی فهميد که دوست‌علی به دست اسدالله به قتل رسيده،شروع می کنه به نفرين اسدالله و حمله می‌کنه بهش که چشمهاشو در آره.مفتش از اسدالله می‌پرسه انگيزه قتلت چی بود؟ اسدالله می‌گه، ديگه اينونمی‌تونم بگم، بذارين با درد خودم بميرم.مفتش: ساکت،زود تند فوری جواب بده.اسدالله قيافه شاعرانه‌ای به خودش می گيره و می‌گه: از عشق عزيزو.....)حالا حکايت من شده از عشق هيس گير دادم به شيما.آقا اين هيس با تعريفهايی که از خودش می‌کنه دل ما رو برده،قهرمان شناقهرمان بدن‌سازی ،قهرمان خوشبختی ، درويش، موهای بلند، کفش نمی‌دونم چی چی(مادر سوادما قد نمی‌ده) خلاصه اگر دير بجونبم اين دخترها خوردنش و شايد فقط استخونهاش نصيب ما بشه.اين دخترها دست ما يه عروسک خر دادن، که هر شب از بس چلونديمش پنبه‌هاشزده بيرون. نه آقا تا قبل از اينکه چاق‌تر بشم بايد بيام ايران وحق خودم رو بگيرم.در ضمن بايد اعتراف کنم که نامه عاشقانه‌ای به شرح زير برای‌ جناب هيس نوشتم.دوستت دارم الاغ الاغ، دوستت دارم قاطر قاطر( براساس سريال ايتاليا ايتاليا،قاطبه گوشی تلفن به دستش: کروات الاغ الاغ ، پاپَيون قاطر‌قاطر)درضمن دوستان عزيز بعد از ماجرا ج.....ق زدن من نسبت به غين و قاف هيستریپيدا کردم دائماً فکر می‌کنم اشتباه می‌نويسم،اگر اشتباهی شد به بزرگواری خودتون ببخشيد.


6.2.02

برخی از دوستان به من اعتراض دارن که چرامطالبم علمی نيست.چشم، اين هم يه ضرب المثلاز کتاب کوچه مرحوم شاملو.اين حسابی است‌که ‌کوره با ک....رش می کرد.گدای جوان نابينايی کنار دروازه بغداد به گدايیمی‌‌نشست.روزی خاتونی مهربان صدقه‌ئی به او دادو باعشوه‌‌ ئی تمام از سبب کوری او پرسيد، عطوفت ودلسوزی بسيار کرد وبرفت.بهار بود وعطر خوش زن با بوی شکوفه‌های نارنجستانمجاور درآميخت وبا عشوه‌ای که در کلام او بودآتش درجانمحروم نابينای جوان زد، چنان که آلتش برخاست.کور بينوا هر چند به خود فشار آورد آن شر فرو ننشست.و آن التهاب کاهش نپذيرفت.ناچار زبان به نصيحت نَرٌه باز کرد:که ای جان دل!می‌دانم حق با توست.اما آخر من نيز گرفتاريها دارم،دست و بالم بسته است و تو بايد اين را بدانی. با اين حال بالله که يکنفس از کار تو غافل نيستم، ديرگاهيست که پس‌اندازمی‌کنم وبرآنم کهثروتی فراهم آرم ودلارامی شيرين حرکات به بهای سنگين بخرم وبهدست تو بسپارم تا داد دل از و بستانی.آنگاه به وصف حلوا دهن شيرين کردن گرفت، به نقل جزئيات عشقبازیو خفت و خيزپرداخت تا جائيکه درد در اسافل اندامش افتاد وبی‌قرار شد.پس به گلايه به آن مايه شر گفت:ـ لج می‌کنی؟ هنوز بايد چند گاهی دندان به جگر بگذاری واز اينگونه فشارآوردن بر من بپرهيزی.اين سخن از من قبول کن . هنوز سرمايه بدان حد نرسيده است که بتوانم ازبرای تو لعبتی شايسته فراهم آرم.....آه پيداست حرف من باورت نمی‌شود.پس با چشم خود ببين تا باور کنی!پس دست در جامه خود برد وکيسه‌ای سنگين برون کشيد و در دامن خود خالی کردکيسه خالی را در کنار خود بر زمين گذاشت وشروع کرد به شمردن سکه‌ها.اين مبلغ برای خريد خانه است و اين مبلغ برای خريدن ديگ و باديه واين برایجامه و رخت وبسترخواب.آنگاه آخرين سکه را شمرد ۳۶۴ دينار و آن را نيز به داخل کيسه ريخت و گفت:باورت شد که اين مقدار برای خريد لعبت طنازی که تو در کار گيری کفاف نمی‌دهد؟دزدی که از ساعتی پيش گوش به او داشت فرصت را غنيمت شمرد وکيسه را به در برد

5.2.02

از لابلای نامه‌های وارده:ـ ببينم خوشگل خانم، تو ايرانی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟
جواب:ـ نکنه ژاپونی هستيم، خودمون خبر نداريم.
نامه بعدی:ـ ببين آبجی با زبون خوش بهت می گماسم وبلاگ من رو تو صفحه‌ات بيار وگرنههر چی ديدی از چشم خودت ديدی؟
جواب:ـ ؟؟!!!
نامه بعدی:ـ اگه تهران هستی مواظب باش!!!!!!
جواب:ـ يعنی مثلاً اگه مازندران باشم خطری منوتهديد نمی‌کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نامه بعدی:ـ کثافت تو رو فقط بايد کشتهرزه منحرف حق تو سنگسارهفيلم سنگسار رو از پايگاه.......بگير وببين.حق تو هرزه همونه.
جواب:ـ چشم، ولی تروريستها اينقدربی ‌کلاس شدن که گلوله‌اشون روحروم آدمی مثل من بکنند؟؟؟؟؟
نامه بعدی:- سلام جيگر، تو خيلی با حالی،‌ من تازه کشفت کردمازت خوشم اومده، يه ايميل به من بزن.
جواب:ـ شما فعلاً ۲ تا نوشابه ديگه واسه خودت باز کن.
نامه بعدی:- خانم افكار منسجم.....از شما خيلي خوشم آمددوست دارم يه e-mail بزني تا بيشتر از تولذت ببرم.
جواب:ـ .......!!؟؟


.3.2.02

افکار جرواجرديروز بعد از مدتها رفتم روی اينترازوی مادرقح.....آقا کار از دو، سه کيلو گذشته،برينتو کار فروند.می‌بينم چند وقته،نفس‌های چاق می‌کشم،يعنی با هر نفسی يه خس خس.تازه شکمم اونقدر بزرگ شده،که موقع بوسيدن،شکمم مانع اين می‌شه که کله‌ام به کله طرف مربوطهبرسه.در جمع دوستان وبلاگی اگر جراح پلاستيک وجود داره،ما رو در يابه.وگرنه برای تهيه پول اين کار به بيراههکشيده می‌شما.حالا از ما گفتن.
و خبر ديگه اين کههوای سوئيس، چند روزه گرم شده می‌گن امروز۲۰ درجه می‌شه.بابا اين بلبل ها همه قاطی کردنهمه سفرشون رو جلو انداختن .آقا من از اين حالت هوا متنفرم. يه هو از سرمامنهای ۱۰ می‌آی تو دمای ۱۵درجه.بابا آهن تاببرمی‌داره، چه برسه به ما که تاب گرفته خدايی هستيم.
بی‌خوابیآقا ديشب خوابمون نمی‌اومد، اومديم تو سالن جلو تلويزيون.اين وقت شب هم تقريباً از هر سه کانال يکيش برنامه سکسیداره،آقا منم متنفرم از اين جور فيلمها.حالا نمی‌دونم من که کلکسيونخلافم، اين يه فقره تو کتم نمی‌ره.خلاصه ديشب گفتم بذار ببينم اين خل مُل‌ها چه می‌کنند. شايد اصلاًيه چيزی هم ياد گرفتيم.آقا دهن همشون لقه، يه اداهای خُلی با دهنشون در می‌آرن که از خنده روده‌‌برمی‌شی.يکی‌شون بود با قيافه اجنه‌ها به خودش شمشير و ......بسته بود وديگران رو تهديد می‌کردکه بهش زنگ بزنن.و خلاصه از اين مسخره بازيها.کانال ديگه رو گرفتم، کشت وکشتار.بی خيال تلويزيون شدم، گرفتم خوابيدم.

2.2.02

واينچنين مسلسل وار:آيا جوات همون جواد؟آيا جواد همون منير؟آيا منير همون تابلو؟آيا تابلو همون بی‌کلاسه؟اگه تابلو همون

بی‌کلاسه،اصلاً کلاسچيه؟؟ کلاس چه رنگيه؟کلاس چه بويی داره؟ کلاس چه جنسيه؟روح يا ماده است؟خوردنيه؟ پوشيدنيه؟ خريدنيه؟ اگه خريدنيه،ازکجا می‌شه تهيه‌اش کرد؟آزاد يا تو بازار سياه؟ اصلاً قيمتش چنده؟شنيدم که گرونه .ای بابا چه بد شد،پس اگه آدم فقير باشه، يعنی پول نداشتهباشه، چه بخواد، چه‌نخواد،جواته،جواده،منير ،‌تابلو وبی‌کلاس.آقا ما هر جا رو می‌چسبيم آخرش به اين فول‌کوفتی(همون پول‌از قول صمد)ختم می‌شه.


1.2.02

آقا من به نظام هستی اعتراض دارم.ديگه کار از خودمو، وبلاگ و ايران و.... گذشتهرسيده به نظام هستی.آخه من نمی‌فهمم چرا هر

چی تو اين دنيابا حاله و آدم و خر کيف می کنه ضرر داره؟شيرينی وشکلات ضرر داره، چربی ضرر،سيگار ضرر، ترياک ضرر، مشروب ضرر، مثلاً چراآدم نبايد راحت بخوره، بدون اينکه چاق بشه؟چرا آدم نبايد راحت ترياک بکشه و حال کنه بدون اينکه ضرری داشته باشه. و............يا مثلاً سکس داشته باشه، وتا ماه بعد جونشبالا نياد که حامله شده يا نه؟اصلاً انگار در پس هر کار لذت بخشی عقوبتی سخت نهفته است.امان از اين چرخ لاکردار



راستی به نظر شما، اگر حافظ، سعدی، خيام،........وساير شاعران در زمانه ما زندگی می‌کردند، رو پيغام‌گيرتلفشون چی می‌ذاشتن.در منزل حافظرفته‌ام بيرون از کاشانه خود، غم مخورتا مگر بينم رخ جانانه خود، غم مخوربشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پيامآن زمان کو بازگردد خانه خود، غم مخور
درمنزل سعدیاز آوای دل‌انگيز تو مستمنباشم خانه و شرمنده هستمبه پيغام توخواهم‌ گفت ‌پاسخفلک ‌گرفرصتی ‌دادی به دستم
در منزل خياماين چرخ فلک عمر مرا داد ‌به بادممنون توام ‌که ‌کرده‌ای ‌از ما ‌يادرفتم سر کوچه منزل کوزه فروشآيم چو به خانه، پاسخت خواهم داد
در منزل بابا طاهر عريانتليفون کرده‌ای جانم فدايتالهی مو به قربون صدايتچو از صحرا بيايم، نازنينمفرستم‌ پاسخی از دل برايت
از روزنامه کيهان لندن 28نوامبر