خانمی پرسيدند شوهرشون تمايل داره از پشت باهاش سکس داشته باشهآيا اين طبيعه؟جواب: نه جانم نه عزيزم، کجای اين کار عاديه، نه تنها عادی نيست بلکهکاملاً حيوانی و توهين آميزه. يعنی يک مرد به خودش اجازه بده به خاطرتمايلات مريضش با زنش سکس يک طرفه داشته باشه، تازه اين زننه تنها لذت نمیبره بايد کلی هم درد بکشه. درضمن به علت آلودگی خاصاين منطقه اکثر خانمها دچار قارچ و خارشهای شديد میشند، و از همه بدتر زناحساس میکنه مورد توهين و تحقير واقع شده.
دختر خانمی برام نوشته بود که عاشق پسريه و در فرصتهايی که تنهان ازعشق بازی باهم لذت میبرند و هم خودش و هم اين آقا تمايل به سکس پيدامیکنند ولی از طرفی تصور از دست دادن بکارت باعث وحشتش میشهواز سمت ديگه میترسه به خاطر اين مسئله عشقش ازش سرد بشه، پسبا وجود درد بسياری که داره راضی شده از سمت ديگه با دوستش رابطه داشتهباشه ولی الان از خودش بدش میآد.جواب: راستش جوابی ندارم دلم براش کباب شد چقدر زنهای ما بايد فکر واحساس و وقتشون رو متمرکز اين پرده کوفتی کنند. خداييش اگه مردها دراين شرايط بودن چنين فداکاری میکردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقايی نوشته بودند که همسرشون از مايع منی حالشون بد میشه و درست درلحظهای که احساس میکنه آقا داره ارضاء میشه دِ درو... علی ميماند وعضو شريف.جواب: چی بگم والله. بعضيها در جستجوی آب و برخی ديگر سيرآب.
●
●
آقا ميخوام فتوا بدمچيه؟ مگه زنها نميتونن فتوا بدن؟چرا، خوب هم میتونن، پس اولين فتوا:
جايگزينی کلمه « رسانهگر» بجای « روزنامه نگار»علت:اون قديم قديما اولين وسيله نشر خبر فقط کاغذ بود، و اسم اونکاغذ روزنامه بود، اون کسی که اطلاعات و خبر را از طريقروزنامه نشر میداد را، « روزنامه نگار» خطاب میکردند.خب، اين قبول.ولی در اين دورو زمونه همون آدم که بهش « روزنامه نگار»میگفتن، چندين ابزار ديگه در اختيار داره، مثل: راديو وتلويزيون (و اين اواخر، اينترنت) که میتونه اطلاعات، خبرو انديشه خودشرو انتشار بده.(البته ما مخلص روزنامه هم هستيم)پس کسانی که از ابزارهای مختلف اطلاع رسانی برای نشر اطلاعات، خبر و انديشهشان استفاده میکنند، ديگه کلمه « روزنامه نگار» برای ناميدنشان کفايت نمیکند.پس بهترين کلمهای که میتواند در بر گيرنده نوع رفتار کاریاين افراد باشد، کلمه « رسانهگر» است.به عنوان مثال آقای عليرضا نوری زاده و يا مسعود بهنود، و يا همين حسين درخشان خودمان، که برای نشر انديشههايشان، از روزنامه، کتاب، راديو، تلويزيون و اينترنت استفاده کرده و يا میکنند.ـ تبصره:کسانی که برای نشر انديشههايشان از کتاب استفاده میکنند را باوجوديکه میشود در زير مجموعه « رسانهگر» به حساب آورد، ولی اين گروه مستقلاً به نام « نويسنده » خوانده میشوند.
در تکميل گوزنامه۱ــ طرف میگه گوز من بوی گلاب میده.( بهآدمهايی اطلاق میشه که به گند خودشون واقفنيستند.)۲ــ میگن طرف گوز گوز میکنه (يعنی حرف گندهتر از دهنش میزنه)۳ــ شکم خاليو گوز فندقی۴ــ گوز خنده و خوشحالی،چس کتک و کتک کاری.(چونوقتی يکی میگوزه همه می دونن عاملش کيه وبهش میخندندولی سر اينکه کی چسيده هميشه دعواست)۵ــ بابا اين گوز رو دست کم نگيريد تقريباً ۵۰ درصد زندگی ماصرف اطفاع گوز میشه.۶ــ اوايلِِِِ زندگی با کسی(به فتح کاف) اين گوز خيلی مشکل سازه.آقا يه توالت خوش از گلوت پايين نمیره. هی بايد شير آب رو باز بذاری، يا الکی با سطل آشغال ور بری وصدای تلق وتلوق ازشدربياری ويا اينکه هر ۵ دقيقه سيفون روبکشی تا مبادا صدای گوزبه بيرون رسوخ کنه.
اطلاعيه
بدينوسيله اينجانب (يعنی من) اعلام میدارم، به عمرمان تا کنوننچتيدهايم (يعنی چت نکردهايم) و نخواهيم چتيد. چون بلد نيستيم وعلاقهای هم نداريم.به همين مناسبت و در همين راستا ارتباط خود را با گروهک بهاصطلاح چت بازان انکار نموده و مراتب سر سپردگی و اعتقادراسخ خود را به وبلاگ، وبلاگ نويسان، وبلاگ خوانها و وبلاگبازان اعلام میداريم.الهی آمينخدايا خدايا تا انقلاب ...مرگ بر ....لاالله الاالله...با با صلوات بلند ختم کنيد.
مثل اينکه بايد يک توضيح اصلاحيهای در مورد مطلبی کهدر زير نوشتم بدم.منظور من از فرهنگ نامه و يا لغتنامه، فارسی
فارسی است،نه انگيسی به فارسی يا بالعکس. به هر حال ممنون از دوستانیکه آدرس ديکشنری فارسی <----> انگليسی را فرستادند.اصلاً بابا يه دليلش همينه ديگه که دنبال لغتنامه فارسی به فارسیمیگردم، که آدرسرو بدم به اونهائی که توی درک زبان فارسیاشکال دارن، بگذريم که خود من در خيلی از موارد واجبالاحتياجترم !!آها، راستی، اينم آدرس ديکشنری فارسی <----> انگليسی:http://www.farsidic.comممنون آقا وحيد، متشکر آقا احسان
يکی از آرزوهام اينه که لغت نامه (فرهنگ) دهخدا را روی اينترنتببينم. میدونم انجامش کار عظيميه، ولی بالاخره يه روزبايد انجام بشه.نکنه اصلاً هست؟ روی اينترنت.و يا چيزی مشابهاش، مثلاً فرهنگ معين يا عميد و يا ...اگر کسی چيزی میدونه و يا آدرسی سراغ دارهممنون میشم خبری بده.
اينم جوکی که امروز شنيدم:- آدم و حوا داشتن توی يکی از پارکهای بهشت قدممیزدند. حوا يه نگاهی به برگی که جلوی عورت آدم بوده ميکنه و از آدم ميپرسه:- ببينم تو فقط همين برگرو داری؟آدم جواب ميده:- نه، يه کوبيده و دوتا گوجه اضافه هم بغلشه.
از ميان نامهها:
نامهای دقيقاً با مضمون زير بدون نام و هيچ سلامو احوال پرسی بدستم رسيده:- چرا هنوز هم وانمود میکنی که زن هستی؟جواب: - آقا عاقبت يه بچه تيز پيدا شد و دودول ما رو کهانقدر سعی در پوشوندنش داشتيم به کمک اشعه ليزرتشخيص داد.بابا بچه بدو برو زير لحاف قايم شو، الان سازمانسيا ترتيبت رو میده.*******************************************اگه غلط نکنم حسين امروز با مرجان (زنش) دعواش شدهو عکس اين خانمه رو برای اينکه حرص مرمرودر بياد گذاشته توی وبلاگش (آدرسشو).بِ ...(به قول سرکار استوار) اصلاً چه معنی داره مردزن دار عکس زن ديگه ای رو بذاره و ازش تعريفکنه. والله اگه اکبر آقای ما بود خشتک بر سرش پرچم بود
خوب به دليل اينکه مشکلات سکسی بعضیها بالا گرفتهمجبورم که دوباره پرده سکسولوژی را بالا بکشم.واقعاً چقدر برای من جالبه که آقايون زيادی برای بهبود رابطهسکسیشون با زنی که دوست دارند، هميشه با من در مکاتبههستند.بايد بگم برای چنين مردهايی ارزش زيادی قائلم.مردهايی که لذت ارضاء شدنشون در رابطه سکسی،زمانی کامل میشه که زن همبسترشون هم پا به پای اونها لذت ببره.رسيدن به چنين حالتی، يعنی ارضاء همزمان مرد و زن هميشه همآسان نيست.سوأل خيلی از آقايون اينه که:- چرا زنشون و عشقشون سرده و ارضاء نمیشه.خوب بايد بگم که فرايند ارضاء شدن زن و مرد کاملاً متفاوته.در خانمها ارضاء شدن وابسته به عوامل متفاوتی مثل عشق، اطمينان،آزادی فکر و....... دهها عامل ديگست. برای همين براحتی به اوجلذت نمی رسند.اکثر خانمها از رابطه جنسی وحشت دارند، چون در زمان سکس احساسدرد شديدی دارند، که علت اين درد (جدا از جنبه فيزيکی و جسمی که درصدبسيار کمی از زنها را شامل میشه)بر میگرده به عواملی مانند، دين، سنت،فرهنگ و تربيت و تابو شدن سکس و هماغوشی.اين باعث میشه که هر بار در زمان سکس از وحشتايجاد درد، ماهيچههای واژنشون رو به طرز عصبی منقبض میکنند که اينخود موجب درد در زمان سکس میشه. در واقع يک چرخه ناقص در ذهنزن به وجود میآد ( انقباض بهعلت ترس از درد ـــ ايجاد درد بواسطه انقباض )بعضی از خانمها هم به خود ارضائی عادت میکنن، در نتيجه هميشه خواهانارضاء شدن از سطح خارجی هستند در نتيجه هرگز ياد نمیگيرند که در زمان نزديکی با مرد، و از طريق دخول ارضاء بشند.خيلی از زنها از رفتارهای جنسی شوهرشون حالشون بهم میخوره.خيلی از زنها تا مدتها از لخت شدن و ايجاد رابطه سکسی خجالت میکشند.خانمها معمولاً دير ارضاء میشند و هميشه نگران اين هستند که مردشون از ارضاء کردن اونها خسته شده، پس آخ واوخ الکی در میآرند که يعنی ارضاء شدندمرد هم بعد از مدتی فکر میکنه زنش در زمان کوتاهی تحريک میشه پس از ادامهعشق بازی سر باز میزنه.خيلی از مردها درست در لحظهای که زن در آستانه ارضاء شدنه اون رو رها میکنند.خيلی از خانمها موقعی که پاهاشون برای سکسبالاست دائماً وحشت دارند بادی ازشونخارج بشه.برای خانمها مکان سکس خيلی مهمه. اگر جائي باشه که هر لحظه ممکنه کسی سر برسهخوب معلومه که تحريک نمیشه.زنها معمولاً از مردهای مغرورخوششون میآد. مردهايی که دائماً از زن تقاضای سکس دارندمعمولاً خوشايند خانمها نيستند.مسلماً مردهايی با بوهای نامطبوع پياز، سير ،عرق، عرق کهنه ای که بخوان با ادوکلنبوی اون رو مخفی کنند و بوی تند سيگار با طبع هيچ زنی سازگاری نداره.خيلی از خانمها خيلی زود از بالا نگه داشتن پاشون خسته میشن، چقدر خوبه که خانمهابه طور مرتب ورزش کنند.شايد هنوز خيلی از آقايون نمیدونن که زنها هم در رابطه هماغوشی به اوج لذت جنسیمیرسن، و رسيدن به اين لحظه زيبا احتياج به ممارست و درک همديگه داره و هيچ روشی بهتر از اين نيست که زوج بدون خجالت رودربايستی راجع به داشتن يک هماغوشیسالم، زيبا و پر از لذت با هم حرف بزنن، و هيچ زمانی نيز بهتر از زمان عشق بازی نيستکه در اين مورد صحبت کنن.خيلی از مردها میخوان تمام آرتيست بازيهای فيلمهای سکسی رو سر خانومشون در بيارنغافل از اينکه هماغوشی طبيعی با اين جور فيلمها فرق داره.
در نهايت اينکه برای زنها مهمترين عامل در ارضاء شدن عشق واطمينان به شريک زندگيشونه.
12.2.02
●
آقا ديروز يک پسر خيلی ( تکرار میکنم خيلی)خوش تيپ برام عکسشو فرستاد. بابا پسر ايرونیوهمچين هيکلی، والله يافت مینشود، گشتهايم ما. تمام ماهيچه هایشکمشرو میشه شمرد. حالا فکر نکنيد برای من عکستمام لخت فرستاده، نه، متأسفانه فقط پيراهن تنش نبود.والله اسم ما همين طوريش هم به بیناموسی در رفته.میدونيد من يه مرضی دارم، اگه کسی (به فتح کاف)قيافهاش معمولی باشه خيلی راحت ازش تعريف میکنمولی اگه راستی راستی خيلی خوش قيافه باشه میگردم دنبالعيب و علت توش. آره ديگه گربه وقتی دستش به گوشت نمیرسه میگه پيف پيف بو میده. ما هم پيش خودمون آرزوکرديم که خوب حالا که خوشتيپه، حتماً واجب الوياگرايه!!!يا اينکه عکس مونتاژ شده؟؟؟؟ و يا اينکه بد صداست، ياخدا کنه بی سفات (بی سواد) باشه، و يا هزارتا بی....... ديگه.ولی واقعاً اگه هيچ يک از اين وصلهها بهش نچسبه، چه حرمانی بکشم من!!!!!!ولی توی يکی از عکسها سوار برخر بود. نکنه اصلاً به اکبرکما نظر داره.راستی ديروز اکبر آقای ما هم اين عکس ها رو ديد و کلی بهبه و چهچهکرد، بعدش هم از لجش گفت تو هم يه عکس تمام قد براش بفرست.آخه میدونيد من هيکلم يه خورده چپله. ولی همين کلام اکبر آقا تا ساعتهاموجب جنگ و مناقشه در خونه شد.حالا به کوری چشم خودم هم که شده يه عکس فابريک تمام قد میذارم تو وبلاگ.راستی يه هو فکر نکنيد طرف از ما خوشش اومده و يا نامه فدايت شوم فرستادهخير. اين پسرک زيبا همين طوری وارد وبلاگ ما شدند و ناغافل دست مبارکشانگرفت به قسمت فرستادن نظرات و سپس ايشان عکس مبارک خود را برسر ماخوش پيت نديدهها شتلق کوباندند. حالا خدا رو شکر که دستشون ناغافل به اونجایخورشيد و شيما و......نگرفت (البته منظورم قسمت فرستادن نظراته).بارکالله بابام جان که آدم ناموس پرستی هستی.وبلاگ مثل تخمه خوردن تو فصل تابستونه، پشت لبت عرق کرده، سقف دهنت رفتهدور لبت میسوزه، ولی با استرسی وصف نشدنی وقتی هنوز داری اين تخمه رو میشکنیاسترس برداشتن يه تخمه ديگهرو داری.دلگرمیاصلاً پسر خيلی خوش تيپ مال مردمه، چيزی ازشبه زنش نمیرسه.ولی اکبروی ما استثناست، کلی برای خودش کشته مرده دارهولی متأسفانه تا به حال هيچ حرکت مشکوکی ازش نديدم.يا خيلی زرنگه و خودش رو لو نمیده، يا بيچاره از دست مناز حيز انتفاع افتاده (برين تو نخ لغت) چنين سواد عربی رواز من انتظار نداشتيد؟ حالا کجاشو ديديد.
11.2.02
●
اول از همه دوستان عزيزم که عاشقشون هستممعذرت میخوام که چند روزه جواب ايميلها دير شدهآخه من اين آخر هفته شيفت داشتم ومیبايست تا ۱۰شبکار کنم.از لابلای نامههای رسيده:آقای محترمی به من ايميل زدند وگفتند :- تو چقدر در ايميلت، عزيزم عزيزم می کنی، ما مردهای ايرونیتحمل شنيدنش رو نداريم.نظر من:- من نمیدونم چرا اين لغت برای اين آقا بارسکسی داره، تو رو خدا اگه آدم به دوستی بگه عزيزم بده؟؟؟؟؟يا اينکه تازگيها مردهای ايرونی وياگرا زياد ميل میفرمايندکه عضو شريفشون با اشارهای موجبات در دسر رو براشونفراهم میکنه؟؟؟؟؟؟!!!!!!
آقا دمارمون چند روزه در اومده. اين صاحب خانه ما برایصرفه جوئی در هزينهها، برداشته قرارداد با شرکتی را کهکابل تلويزيون را به مجتمع کشيده بود را قطع کرده و خودشونيک ساتليت گذاشتن و از طريق همان کابل، ۵۰- ۶۰ تا کانال تلويزيونی را وصل کردن.فکر ما را نکرده بودن که اتصال ما به اينترنت از طريق همانکابل تلويزيون و شرکت قبلی بود. ۲۴ ساعت وصل به اينترنت بوديم با سرعت ۲۵۶ کيلو بيت و قيمت ۶۴ فرانک در ماه.هر دری هم زديم که دوباره اون اتصال را فقط برای آپارتمان خودمون وصل کنيم نشد که نشد.فعلاً مجبوريم دوباره از طريق خط تلفن که حسابی هم گرونهبا ترس و لرز بيائيم توی اينترنت.روش ADSL هم هست که به خوبی اون قبلی نميشه، و در ضمن گرونتره.البته صحبت اينه که قراره، نه فقط تماس با اينترنت، بلکه خط تلفن و تلويزيون همگی از طريق کابل برق به خونهها کشيده بشه.(حديث معتبری هست که میگويد، علاوه بر خط اينترنت و تلفن و تلويزيون، گاز و آب هم قرار است از طريق سيم برق وارد خانهها شود!!)
هيچی خوشايندتر از اين نيست که ارمحل کارت بيای بيرون و يکی منتظرتباشه.امروز اکبرک ما گير داده بود به کرهُ زمين.امروز آسمون پر از ستاره بود، اکبرآقای ماهم دلش از زمونه گرفته بود، ولی بلافاصلهبرای در اومدن از اين حالت يه دليل منطقیپيدا کرد.همين جور که سرش به آسمون بود گفت:- ببين کرهُ زمين در مقابل تمام دنيا تخ....یبيش نيست.آدمهای دنيا هم پشم تخ....تمام دنيا هم نيستند.حالا فکر کن شخص من، شپش پشم تخ......دنياهم نمیشم.پس حالا که ميدونيم چقدر خرد و ناچيزيم، در مقابل اين جهانهستی، غصه خوردنمون چه بيهوده ست.
ای بابا تمام تاستاتور من نوچ. الان که مشغولنوشتن هستم، شديداً نروزم.آخه بابا هزار تا کاردارم، ولی تپيدم پشت اين ماشين کوفتی.بيل گيت هم خوب همه رو گذاشته سر کار.بابا وقتی میگن هر فتنهای که هست زير سرشيطان بزرگ ، والله راست میگن.خوب موضوع اصلی يادم نره، چند شبه که خواب به چشمام نمیآد، بابا انگار ما که اين وردنيا افتاديم،اين دخترها تو ايران تمام پسر ها روبلند کردن.بابا اين خورشيد خانم که با رژ لب اکليليش برایهمه دلبری میکنه، اصلاً رژ لب شده علامت مخصوص حاکمبزرگ خورشيد خانم(میچیکمان).به محض ورود در تمام کافهنتها شتلق باز میشن و..........واما از شيما خانم که هر روز يکبار با هيس مکالمه تلفنی دارند،نه اين ديگه از حد تحمل من خارجه،( آقا تو فيلم دائی جون ناپلئون،عزيزالسلطنه وقتی فهميد که دوستعلی به دست اسدالله به قتل رسيده،شروع می کنه به نفرين اسدالله و حمله میکنه بهش که چشمهاشو در آره.مفتش از اسدالله میپرسه انگيزه قتلت چی بود؟ اسدالله میگه، ديگه اينونمیتونم بگم، بذارين با درد خودم بميرم.مفتش: ساکت،زود تند فوری جواب بده.اسدالله قيافه شاعرانهای به خودش می گيره و میگه: از عشق عزيزو.....)حالا حکايت من شده از عشق هيس گير دادم به شيما.آقا اين هيس با تعريفهايی که از خودش میکنه دل ما رو برده،قهرمان شناقهرمان بدنسازی ،قهرمان خوشبختی ، درويش، موهای بلند، کفش نمیدونم چی چی(مادر سوادما قد نمیده) خلاصه اگر دير بجونبم اين دخترها خوردنش و شايد فقط استخونهاش نصيب ما بشه.اين دخترها دست ما يه عروسک خر دادن، که هر شب از بس چلونديمش پنبههاشزده بيرون. نه آقا تا قبل از اينکه چاقتر بشم بايد بيام ايران وحق خودم رو بگيرم.در ضمن بايد اعتراف کنم که نامه عاشقانهای به شرح زير برای جناب هيس نوشتم.دوستت دارم الاغ الاغ، دوستت دارم قاطر قاطر( براساس سريال ايتاليا ايتاليا،قاطبه گوشی تلفن به دستش: کروات الاغ الاغ ، پاپَيون قاطرقاطر)درضمن دوستان عزيز بعد از ماجرا ج.....ق زدن من نسبت به غين و قاف هيستریپيدا کردم دائماً فکر میکنم اشتباه مینويسم،اگر اشتباهی شد به بزرگواری خودتون ببخشيد.
برخی از دوستان به من اعتراض دارن که چرامطالبم علمی نيست.چشم، اين هم يه ضرب المثلاز کتاب کوچه مرحوم شاملو.اين حسابی استکه کوره با ک....رش می کرد.گدای جوان نابينايی کنار دروازه بغداد به گدايیمینشست.روزی خاتونی مهربان صدقهئی به او دادو باعشوه ئی تمام از سبب کوری او پرسيد، عطوفت ودلسوزی بسيار کرد وبرفت.بهار بود وعطر خوش زن با بوی شکوفههای نارنجستانمجاور درآميخت وبا عشوهای که در کلام او بودآتش درجانمحروم نابينای جوان زد، چنان که آلتش برخاست.کور بينوا هر چند به خود فشار آورد آن شر فرو ننشست.و آن التهاب کاهش نپذيرفت.ناچار زبان به نصيحت نَرٌه باز کرد:که ای جان دل!میدانم حق با توست.اما آخر من نيز گرفتاريها دارم،دست و بالم بسته است و تو بايد اين را بدانی. با اين حال بالله که يکنفس از کار تو غافل نيستم، ديرگاهيست که پساندازمیکنم وبرآنم کهثروتی فراهم آرم ودلارامی شيرين حرکات به بهای سنگين بخرم وبهدست تو بسپارم تا داد دل از و بستانی.آنگاه به وصف حلوا دهن شيرين کردن گرفت، به نقل جزئيات عشقبازیو خفت و خيزپرداخت تا جائيکه درد در اسافل اندامش افتاد وبیقرار شد.پس به گلايه به آن مايه شر گفت:ـ لج میکنی؟ هنوز بايد چند گاهی دندان به جگر بگذاری واز اينگونه فشارآوردن بر من بپرهيزی.اين سخن از من قبول کن . هنوز سرمايه بدان حد نرسيده است که بتوانم ازبرای تو لعبتی شايسته فراهم آرم.....آه پيداست حرف من باورت نمیشود.پس با چشم خود ببين تا باور کنی!پس دست در جامه خود برد وکيسهای سنگين برون کشيد و در دامن خود خالی کردکيسه خالی را در کنار خود بر زمين گذاشت وشروع کرد به شمردن سکهها.اين مبلغ برای خريد خانه است و اين مبلغ برای خريدن ديگ و باديه واين برایجامه و رخت وبسترخواب.آنگاه آخرين سکه را شمرد ۳۶۴ دينار و آن را نيز به داخل کيسه ريخت و گفت:باورت شد که اين مقدار برای خريد لعبت طنازی که تو در کار گيری کفاف نمیدهد؟دزدی که از ساعتی پيش گوش به او داشت فرصت را غنيمت شمرد وکيسه را به در برد
5.2.02
●
از لابلای نامههای وارده:ـ ببينم خوشگل خانم، تو ايرانی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟
جواب:ـ نکنه ژاپونی هستيم، خودمون خبر نداريم.
نامه بعدی:ـ ببين آبجی با زبون خوش بهت می گماسم وبلاگ من رو تو صفحهات بيار وگرنههر چی ديدی از چشم خودت ديدی؟
جواب:ـ ؟؟!!!
نامه بعدی:ـ اگه تهران هستی مواظب باش!!!!!!
جواب:ـ يعنی مثلاً اگه مازندران باشم خطری منوتهديد نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نامه بعدی:ـ کثافت تو رو فقط بايد کشتهرزه منحرف حق تو سنگسارهفيلم سنگسار رو از پايگاه.......بگير وببين.حق تو هرزه همونه.
جواب:ـ چشم، ولی تروريستها اينقدربی کلاس شدن که گلولهاشون روحروم آدمی مثل من بکنند؟؟؟؟؟
نامه بعدی:- سلام جيگر، تو خيلی با حالی، من تازه کشفت کردمازت خوشم اومده، يه ايميل به من بزن.
جواب:ـ شما فعلاً ۲ تا نوشابه ديگه واسه خودت باز کن.
نامه بعدی:- خانم افكار منسجم.....از شما خيلي خوشم آمددوست دارم يه e-mail بزني تا بيشتر از تولذت ببرم.
جواب:ـ .......!!؟؟
افکار جرواجرديروز بعد از مدتها رفتم روی اينترازوی مادرقح.....آقا کار از دو، سه کيلو گذشته،برينتو کار فروند.میبينم چند وقته،نفسهای چاق میکشم،يعنی با هر نفسی يه خس خس.تازه شکمم اونقدر بزرگ شده،که موقع بوسيدن،شکمم مانع اين میشه که کلهام به کله طرف مربوطهبرسه.در جمع دوستان وبلاگی اگر جراح پلاستيک وجود داره،ما رو در يابه.وگرنه برای تهيه پول اين کار به بيراههکشيده میشما.حالا از ما گفتن.
و خبر ديگه اين کههوای سوئيس، چند روزه گرم شده میگن امروز۲۰ درجه میشه.بابا اين بلبل ها همه قاطی کردنهمه سفرشون رو جلو انداختن .آقا من از اين حالت هوا متنفرم. يه هو از سرمامنهای ۱۰ میآی تو دمای ۱۵درجه.بابا آهن تاببرمیداره، چه برسه به ما که تاب گرفته خدايی هستيم.
بیخوابیآقا ديشب خوابمون نمیاومد، اومديم تو سالن جلو تلويزيون.اين وقت شب هم تقريباً از هر سه کانال يکيش برنامه سکسیداره،آقا منم متنفرم از اين جور فيلمها.حالا نمیدونم من که کلکسيونخلافم، اين يه فقره تو کتم نمیره.خلاصه ديشب گفتم بذار ببينم اين خل مُلها چه میکنند. شايد اصلاًيه چيزی هم ياد گرفتيم.آقا دهن همشون لقه، يه اداهای خُلی با دهنشون در میآرن که از خنده رودهبرمیشی.يکیشون بود با قيافه اجنهها به خودش شمشير و ......بسته بود وديگران رو تهديد میکردکه بهش زنگ بزنن.و خلاصه از اين مسخره بازيها.کانال ديگه رو گرفتم، کشت وکشتار.بی خيال تلويزيون شدم، گرفتم خوابيدم.
2.2.02
●
واينچنين مسلسل وار:آيا جوات همون جواد؟آيا جواد همون منير؟آيا منير همون تابلو؟آيا تابلو همون بیکلاسه؟اگه تابلو همون
بیکلاسه،اصلاً کلاسچيه؟؟ کلاس چه رنگيه؟کلاس چه بويی داره؟ کلاس چه جنسيه؟روح يا ماده است؟خوردنيه؟ پوشيدنيه؟ خريدنيه؟ اگه خريدنيه،ازکجا میشه تهيهاش کرد؟آزاد يا تو بازار سياه؟ اصلاً قيمتش چنده؟شنيدم که گرونه .ای بابا چه بد شد،پس اگه آدم فقير باشه، يعنی پول نداشتهباشه، چه بخواد، چهنخواد،جواته،جواده،منير ،تابلو وبیکلاس.آقا ما هر جا رو میچسبيم آخرش به اين فولکوفتی(همون پولاز قول صمد)ختم میشه.
آقا من به نظام هستی اعتراض دارم.ديگه کار از خودمو، وبلاگ و ايران و.... گذشتهرسيده به نظام هستی.آخه من نمیفهمم چرا هر
چی تو اين دنيابا حاله و آدم و خر کيف می کنه ضرر داره؟شيرينی وشکلات ضرر داره، چربی ضرر،سيگار ضرر، ترياک ضرر، مشروب ضرر، مثلاً چراآدم نبايد راحت بخوره، بدون اينکه چاق بشه؟چرا آدم نبايد راحت ترياک بکشه و حال کنه بدون اينکه ضرری داشته باشه. و............يا مثلاً سکس داشته باشه، وتا ماه بعد جونشبالا نياد که حامله شده يا نه؟اصلاً انگار در پس هر کار لذت بخشی عقوبتی سخت نهفته است.امان از اين چرخ لاکردار
راستی به نظر شما، اگر حافظ، سعدی، خيام،........وساير شاعران در زمانه ما زندگی میکردند، رو پيغامگيرتلفشون چی میذاشتن.در منزل حافظرفتهام بيرون از کاشانه خود، غم مخورتا مگر بينم رخ جانانه خود، غم مخوربشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پيامآن زمان کو بازگردد خانه خود، غم مخور
درمنزل سعدیاز آوای دلانگيز تو مستمنباشم خانه و شرمنده هستمبه پيغام توخواهم گفت پاسخفلک گرفرصتی دادی به دستم
در منزل خياماين چرخ فلک عمر مرا داد به بادممنون توام که کردهای از ما يادرفتم سر کوچه منزل کوزه فروشآيم چو به خانه، پاسخت خواهم داد
در منزل بابا طاهر عريانتليفون کردهای جانم فدايتالهی مو به قربون صدايتچو از صحرا بيايم، نازنينمفرستم پاسخی از دل برايت
از روزنامه کيهان لندن 28نوامبر